بالاخره پرسید :
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .
- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام . ........... ادامه رو بخوانید ....
شما در سالن سینما ننشسته یا بر روی مبل راحتی تان لم نداده اید،
این هم فیلم پیشتازان فضا یا هر فیلم علمی تخیلی دیگری با آن همه
ربات و سفینه و این داستانها نیست!